مرام درویشی

عفت، سخاوت و شجاعت نیکو نباشد،
مگر از مرد حکیم و
شرایط آن تمام نشود،
مگر به حکمت،
تا هر کدام،
به جای خویش،
به وقت خویش،
به مقدار حاجت و
بر مقتضای مصلحت بکار دارد.

خواجه نصیر الدین طوسی

 

 در سلسله ی خاکسار جلالی برای مرام درویش نشانه ها، خصلت ها و احکامی است که بخشی از آن دربرگیرندهٔ فضائل اخلاقی می باشد. برای درک بهتر این فضائل از کتاب اخلاق ناصری مدد میجوییم و توضیحاتی را از این کتاب ارزشمند بطور اجمالی متذکر میشویم.

سه قوّت که اصول و مدخل افعال و آثار میباشند و منجر به بهره برداری از اندیشه، رویت، تشخیص و خواستن می شوند، عبارتند از؛

 - قوّت نطق یا قوّت ادراک معقولات و تشخیص میان مصالح و مفاسد افعال که مختص به انسان است. قوّت ادراک با نامهای نفس مَلِکی، نفس مطمئنه و نفس فرشته نیز خوانده میشود.

- قوّت شهوی یا قوّت شهوانی که مبدأ جذب منافع و طلب طعام و نوشیدنی و مباشرت با جنس مخالف و غیر آن است که بین انسان و حیوان مشترک است. قوّت شهوی با نامهای نفس بهیمی و نفس امّاره نیز خوانده میشود.

- قوّت غضبی که مبدا دفع ضررها و شوق تسلّط و ترفیع و مزید جاه و دلیری می شود. قوّت غضبی با نامهای نفس سبعی و نفس لوّامه نیز خوانده میشود.

 

تفاوت انسان و حیوان و روابط سه نفس اشاره شده؛

تفاوت انسان و حیوان در قوّت ادراک معقولات، امکان ممیزی کردن و تشخیص آنچیزی است که منجر به شناسایی جمیل از قبیح و ناپسند از پسندیده میشود.

 از تدبیر نفس مَلِکی اتحاد آن دو نفس دیگر(نفس بهیمی و نفس سبعی) با او لازم آید چنانکه گوئی هر سه در حقیقت یک چیزند و قویٰ و آثاری که از هر یک توقع باشد در وقت خویش صادر شود. اما اگر تدبیر به نفس مَلِکی نبود نزاع و مخالفت پدید آید تا منجر به انحلال و هلاک هر سه شود.

کمال نفس انسانی در تقویت قوّت ادراک است و نقصان آن در تقویت قوّت شهوی و غضبی می باشد.

 

فضیلت علم و حکمت و انواع آن؛

اگر شوق نفس مَلِکی به اکتساب معارف یقینی باشد و نه به آنچه که گمان برد یقینی است و به اعتدال باشد، از آن حرکت، فضیلت علم و حکمت بوجود می آید که شامل:

- ذکاوت: سرعت در نتیجه گیری از قضایا و سهولت در استخراج نتایج.

- سرعت فهم: حرکت از معلول به علت بدون مکث و تعلّل.

- صفای ذهن: استعداد استخراج مطلوب بی اضطراب و تشویش.

- سهولت تعلّم: نفس حدّتی به دست آرد تا بی ممانعت خطرهای متفرقه (مانند: توجیه و غرض) به کلّیت خویش، توجه به مطلوب میکند.

- حسن تعقّل: در بحث و کشف هر حقیقتی حد و مقداری که باید نگاه دارد تا نه کوتاهی کرده باشد و نه زیاده روی.

- تحفُّظ: صورتهایی را که عقل یا وهم به قوّت تفکر یا تخیل به خود مخصوص کرده یا از آن رها شده است را نیک نگاه دارد و ضبط کند.

- تذکّر: بکارگیری محفوظات به آسانی در هر وقت که نیاز باشد.

 

فضیلت شجاعت و انواع آن؛

هرگاه حرکت نفس سبعی به اعتدال و مطیع نفس مَلِکی باشد و قناعت کند بر آنچه نفس مَلِکی برای او مقرر میکند و از حد تجاوز ننماید در احوال خویش از آن حرکت فضیلت شجاعت بوجود می آید که شامل:

- کبر نفس: نفس سبعی به بزرگی و خواری خود توجه نکند و به زیاد و کم اندیشه نکند بلکه بر احتمال امور ملایم و غیر ملایم قادر باشد.

- نَجِدَّت یا دلیری: نفس سبعی مطمئن باشد به ثبات خویش تا در حالت ترس، بی تاب و بی قرار نشود و حرکات نا منتظم از او صادر نگردد.

- بلند همتی: نفس سبعی را طلب سعادت و شقاوت این جهان در چشم نیاید و به آن غمگین و شاد نشود تا به حدی که از مرگ نیز باک ندارد.

- ثبات: نفس سبعی را قوت مقاومت در برابر آلام و نامرادی ها حاصل شده باشد تا از وقوع امثال آن شکسته نشود.

- حِلم یا بردباری: نفس را آرامشی حاصل شود که غضب به آسانی او را تحریک نکند و اگر مکروهی که به او رسد غوغا و فریاد نکند.

- سکون یا عدم خِفَّت: نفس سبعی در جهت محافظت از حرمت و حمایت از شریعت، خفت و سبکساری نکند.

- شهامت: نفس سبعی علاقمند باشد بر فراهم کردن امور بزرگ و شرایطی جهت دستیابی به امور پسندیده.

- تحمّل: نفس سبعی استفاده از آلات بدنی را در جهت اکتساب امور پسندیده فرسوده گرداند.

- تواضع: نفس سبعی خود را مزیتی نشمرد بر کسانی که در جاه و مقام از او پایین تر باشند.

- حَمیَّت یا غیرت: نفس سبعی در محافظت از ملت یا حرمت یا هر چیزی که محافظت از آن واجب باشد کوتاهی نکند.

- رقَّت یا نازک دلی یا دلسوزی: نفس سبعی از مشاهده درد دیگران متاثر شود به گونه ای که اضطرابی در افعال او بوجود نیاید.

 

فضیلت عفت و انواع آن؛

هرگاه حرکت نفس بهیمی یا نفس اماره به اعتدال بود و اطاعت کند از نفس مَلِکی نصیب او کند و در تبعیت هوای خویش مخالفت او نکند از آن حرکت فضیلت عفت بوجود می آید که شامل:

- حیا: محدود کردن نفس بهیمی باشد در زمان بازآمدن از انجام فعل ناپسند به جهت دوری از سرزنش.

- رَفق یا نرم خویی: فروتنی نفس بهیمی در اموری که اتفاق می افتد برای رضای خدا .

- حُسنِ هَدَی: نفس بهیمی را به تکمیل خویش با زینت های پسندیده تمایلی صادق بوجود آید.

- مسالمت یا صلح: نفس بهیمی نکویی کند در وقت کشمکش آرای مختلف و احوال متفاوت از سر قدرت بگونه ای که اضطراب بدان راه نیابد.

- دَعَت یا راحت : نفس بهیمی ساکن باشد در وقت تحریک شهوت و مالک زمام خویش بود.

- صبر: نفس  بهیمی مقاومت کند با خواسته ی خویش تا اطاعتِ لذات ناپسند از او صادر نشود.

- قناعت: نفس بهیمی آسان فراگیرد امور خوردن و آشامیدن و پوشیدن و غیره و رضایت دهد به آنچه که جلوگیری کند از نقصان و آسیب و نه بیشتر.

- وقار: نفس بهیمی در وقتی که برانگیخته شود به سوی مطالب، آرام باشد تا از شتاب زدگی دوری کند به شرط آنکه مطلوب از دست نرود چه جذب نفعی باشد و چه دفع ضرری.

- وَرَع یا پرهیزگاری: نفس بهیمی ثابت قدم باشد بر اعمال نیک و افعال پسندیده و کوتاهی و قصور به آن راه ندهد.

- انتظام یا نظم داشتن: نفس بهیمی بر حسب ضرورت و صلاح و خیر در امور ارجحیت قائل شود و به آن بپردازد.

- حُریّت یا آزادگی: کسب مال از راه های پسندیده و صرف آن در کارهای پسندیده و دوری از کسب مال از طرق ناپسند.

- سخاوت: انفاق اموال و مقتضیات سهل و آسان باشد تا چنانکه باید و چندانکه باید بر مستحق برسد. که شامل کرم، ایثار، عفو، جوانمرد، فضل، یاری کردن، بذل کردن و گذشت کردن.

 

فضیلت عدالت و انواع آن؛

چون این سه جنس فضیلت حاصل شود و هر سه با یکدیگر آمیخته و صلح کنند از ترکیب هر سه حالتی متشابه بوجود می آید که کمال و تمام آن فضائل به آن باشد و آن را فضیلت عدالت گویندکه شامل:

 

- صداقت: محبتی صادق باشد که بر فراهم کردن اسباب آسایش باعث شود و صدیق ایثار می کند هر چیزی که برای او ممکن باشد.

- الفت: رای ها و اعتقادات جمعی در یاری کردن یکدیگر جهت تدبیر معیشت متفق گردد.

- وفا: لزوم همراه بودن با یاران، دوستان و مستحقان از طریق یاری رساندن به آنان  که ترک این یاری کردن جایز نمیباشد.

- شفقت: از حالی غیر ملایم که به کسی رسد آگاه شدن و همت بر دور کردن آن گماردن.

- صله رحم: خویشان و بستگان را با خود در خیرات دنیوی شرکت دادن.

- مکافات: احسانی را که با او کنند به همان اندازه یا بیشتر از آن جبران کند و در بدی ها به کمتر از آن.

- حُسنِ شرکت: داد و ستد در معاملات بر اعتدال باشد چنانکه موافق نظر دیگران افتد.

- حُسنِ قضا: جبران خوبی و بدی دیگران از منت و ندامت کردن خالی باشد.

- تَوَدُد یا طلب دوستی : اهل فضل، خوشرو و نیکو سخن بودن.

- تسلیم: رضایت به فعلی که به خدا یا به کسانی که بر ایشان اعتراض کردن جایز نیست، و قبول آن به خوش منشی و تازه رویی اگر چه موافق طبع او نباشد.

- توکّل: در کارهایی که قدرت و کفایت و تفکّر بشری تصرفی ندارد، زیادت و نقصان و تعجیل و تاخیر نطلبد و به خلاف آنچه هست میل نکند.

- عبادت: تعظیم و تمجید خالق خویش و مقربان حضرت او و طاعت و متابعت ایشان.

 

رذایل اخلاقی؛

هرفضیلتی را حدی است که چون از آن حد تجاوز نمایند چه در طرف غلو (افراط) و چه در طرف تقصیر (تفریط) رذیلتی باشد. پس هر فضیلت دو جنس رذیلت دارد از آن سبب که فضیلت در وسط است و دو سمت انحراف دارد بنابر این فضایل چهار باشد و رذیلت هشت است.

 

افراط

اعتدال (فضیلت)

تفریط

ناخردمندی

(سَفه)

حکمت

نادانی

(بله)

بی باکی

(تهور)

شجاعت

ترسویی

(جبن)

حرص و طمع

(شره)

عفّت

پژمردگی شهوت

(خَمود شهوت)

ستم ،اجحاف

(ظلم)

عدالت

ستم کشیدن

(انظلام)